Monday, December 6, 2010

آدمها و درخت ها

 تقدیم به خانواده نوروزنژاد
به مناسبت دریافت جایزه جوان خوارزمی امیرحسین
درختان
موهبت زیستن که تنها یکبار نصیب آدمی می شود ، بی آنکه بدانیم رو به زوال می گراید. چونان شمعی که قطره قطره آب می
 شود، آتش عشقی که درما ریشه کرده است ذره ذره آب خواهد شد. گریزی از سوختن نیست. ما برای رفتن آمده ایم، اما به ماندن خو کرده ایم. همچون شمعی خاموش، ماندن هم بهایی ندارد حتی اگر به درازا بینجامد. شاید جستن، یافتن و آنگاه به اختیار خویش برگزیدن آنچیزی باشد که همه لذت زیستن را در خود جمع کرده باشد اما گاهی ماندن هم ارزشی بمانند رفتن می یابد و آن هنگامی است که نشانی از رفتن بوده باشد و درختان چنین نشان هایی اند. آنها مانده اند و با دستان نوازشگر باد نام کسانیکه آنها را نشانده و رفته را زمزمه می کنند    
   نامشان زمزمه نیم شب مستان باد    تا نگویند که از یاد فراموشانند                                       


                                                                                       
آدمها

فرشته مرگ که  آدمی را تنها  یکباربه آغوش می کشد ،بی آنکه حضور گام هایش را حس کنیم به ما نزدیک می شود. ما بی خبر از حضور جاودانه مرگ در آتش حیاتی که از درون مان شعله  می کشد خیال جاودانه می پزیم.. گریزی از مرگ نیست و جاودانگی وهمی است که در فرار از هیبت فرشته مرگ به دامانش می آویزیم. اگرچه با مرگ فراموش می شویم و حباب جاودانه خیال با دستان مرگ می ترکد، اما اگر چندان ایثارگر باشیم که هستی خود را در دل  بذری خرد نهان کنیم، به درختی  
برخواهیم نشست که  در برگهایش به دستان نوازشگر باد سرود زندگی خواهد خواند
و ما یک بار دیگر متولد خواهیم شد

No comments:

Post a Comment